خوراکی های مشهور اندراب

    به یاری خداوند توانا آن جمله (خوراکی های مشهور اندراب) كه براى مهمان نوازى ترجیح داده می شود؛ پس از نقدنگاری عزیزان به پایه اکمال رسید.
    اظهار سپاس و قدردانی از فرهنگيان و اهل قلم که در مورد؛ نقدهاى اصلاحى و سازنده شان را با ما شریک ساختند، اینک جهت به دست آوردن فايل (PDF) بالاى پيوند زير فشار بدهید.

خوراکی های مشهور اندراب

 

قطخی اندراب

واژه قطخی به ضم (ق) و فتح (ط) یعنی قُطَخی تلفظ می گردد. قطخى خوراكى ويژه است كه در اندراب، خوست، ورسج و پنجشیر با تفاوت پخت مروج مى باشد، كه مى توان گفت نظر به جاهاى نامبرده، مزه دارترين آن قطخى اندراب مى باشد. قطخى خوراكى مزه دار، مقوى و انرژى زاء است كه در مواسم سرد و بعضاً معتدل نوش جان می گردد.

دريافت فراورده قطخ؛

شير خام را مشك و يا كوزه مى زنند، پس از دريافت و جدا ساختن مسكه، شيرابه باز مانده آن را داخل دیگ ريخته بالاى آتش مى گذارند تا خوب جوش نموده؛ آب و تفاله از هم جدا مى شود، سپس همه را داخل خريطه نخى مى ريزند تا كاملأ آب آن تراوش نموده و تفاله باقی مانده پس از افت از داخل خريطه بیرون آورده سپس زير آفتاب مى گذارند تا به گونه پودر درشت خشك شده آمادهء قطخى گردد. اين پودر خيلى ها قيمتى و باارزش است كه در ضمن تعارف به مهمان هاى ويژه در ماه عسل شاه و عروس نيز تدارك مى دارند. گويند كه اين فرآورده وطنى جزء جهيزيه نوعروس ها قلمداد شده با خود به خانه خسر مى برند.

 

 

 

روش پختن؛

پودر درشت (قطخ) به دست آمده را با آب نسبتأ جوش و يا شير جوشانده مخلوط نموده، سپس داخل خمير چون بولانى به شكل مدور پر كرده بالاى تابه در موجوديت روغن زرد مى پزند. پس از پختن داخل غوری های گرد از نوع ظروف سمرقندی (گردِ نر) گذاشته بالاى آن روغن زرد سرخ كرده شده مى ريزند و بعدش دوشاب (عصاره توت که از قبل به خاطر قطخی آماده ساخته اند) بالای آن ريخته، به خوردن آماده مى گردد. بعضأ اگر خانم ها قطخى نپزند در ميان روغن زرد به گونه حلوا مى پزند كه آن را «ساجقك» مى نامند. قطخی به گونه سریع پخت گردیده و به قسم خیلی ها گرم نوش جان می گردد.

مردم اندراب این خوراکی را برای مهمان هاى ويژه و فوق العاده قابل قدر آماده نموده و سفره وطنى را رنگين مى سازند. براى پخت قطخى روغن زرد و دوشاب توت از قبل فراهم كرده در يك جاى كاملأ سرد نگهدارى مى شود. قطخی را فقط در سفره بامدادی درست می کنند و اکثراً ترجیح می دهند که در صبحانه نوش جان گردد.

نگاهى به قلعهء تاريخى اندراب

     اين تصاوير بازگو كنندهء قلعه سلطان مراد بيك خان واقع در تپه يا تل مير غازى؛ دهكدهء شاهء شاهان - اندراب است.

     سلطان مراد خان مشهور به مير غازى بيك؛ امير قطغن در طول چهارده سال دوره سلطنت خود از (قلعه که در بالای روستای تل میرغازی واقع دره شهشان - اندراب) در مركزيت قطغن زمين (اندراب) حكمرانى مى كرد. او از دوره های افضل خان تا امير عبدالرحمن خان در قلمرو قطغن زمين سلطنت كرد و پس از آن به شمالى بزرگ عزيمت و مسكن گزيد كه امروزه ساحهء فراخى به نام (قلعهء مراد بيك) مسماء و مشهور است.

     مير سلطان مراد بيك خان پيش از حاكميت قطغن؛ حاكم سمرقند و بخارا بود، او در جنگ افغان و انگليس در كابل شهيد گرديد و در خورد كابل مدفون گرديد.
روح آن زعيم تبار آزادگان و مرد تاريخ ساز شاد و يادش گرامى باد!

     اخيرأ يك نهاد ماين پاكى اين قلعه تاريخى را مى خواست كه تخريب كند، خوش بختانه از جانب رياست اطلاعات و فرهنگ ولايت بغلان ممانعت صورت گرفته است. از ساكنين تل میرغازی خواهشمنديم كه از اين قلعه تاريخى آثار باستان نیاکان شان محافظت كنند و همچنان از مسؤلين رياست اطلاعات و فرهنگ ولايت بغلان خواهشمنديم كه در باز سازى اين آن از هيچ نوع همكارى دريغ نورزند.

نائب محمد داد خان اندرابی

پیش از آن که امیر حبیب الله خادم دین رسول الله به تخت فرمانروایی کشور تکیه بزند، در سال ١٩٢٨ ميلادى سفر و ديدارى داشت با سران تالقان و بدخشان، سر انجام از سوى تالقان وارد اندراب شد و چندی در خانه نائب محمد ضیاء خان در دهکده شاه شاهان (شهشان کنونی) گذرانید و با آن ها چنين پیمان بست:

"به يارى خداوند بزرگ و توانا حکومت را به دست می آورم و می خواهم شما را در قدرت سهیم بگردانم".
زمان که کلکانی رادمردانه با شمشیر و اراده نيرومند به قدرت رسید، به نام محمد داد خان پسر دومی نائب محمد ضیاء خان مرد توانمند و آگاه این خانواده از سوى پدر به پایتخت فرستاده شد و کلکانی او را به سمت نائب الحکومه قطغن گماشت، در آن زمان استان های بدخشان، تخار، کندز و بغلان در قلمرو قطغن زمین بود.
این که کلکانی به ترفند و نیرنگ توسط نادر به گونه ناجوان مردانه کشته شد، سپس شیوه برخورد نادريان چنان شد که بستگان و هواداران نیرومند کلکانی را در سراسر کشور از پای در آورند. سپاه بزرگی را پنهانی به سوی اندراب فرستادند و نائب محمد داد خان را غافل گیر و از هر گونه ستم دریغ نورزیده در زندان دهمزنگ شهر کابل زندانی ساختند. روزگار تکان دهنده و دشوارى بود که از سوی حکومت نادر شاه به این خانواده مبارز اندرابی به وقوع پیوست.

مولانا محمد رسول خان اندرابی

 

وی نخستین فرزند نائب محمد ضیاء خان اندرابی بود، از کودکی علاقه به کسب علوم اسلامی داشت، فصیح البیان، زود درک حاضر جواب، خوش لباس و خوش سخن بود. از سه همسر چهار پسر به جا گذاشت (ملا محمد عمر، عبدالرزاق، محمد عثمان).

 با صداقت کامل و تلاش گسترده حالان که جوان ذکی و مستعد بوده در کشاکش حکومت و مشکلات که بالای پدرش آمد پذیرفت و همواره می کوشید که پدر تبعید شده خویش را که قبلأ در زندگی نامه نائب محمد ضیاء خان اندرابی یاد شده از بند و تبعید در غزنه رها کند.

محمد رسول خان متشکل خانواده  و فرزند دوری پدر را تحمل نکرده چاره ی به رهای آن سنجید، وی با چندتن از نزدیکان تبعید شدگان روانه کابل شد و در گذر اندرابی اقامت گزید و مسجدی به نام اندراب با جمعی از دوستانش ساخت و به تدریس علم دین پرداخت. مشتی از اندرابی ها در این محله گرد هم آمدند و در گذر اندرابی سرپناه ساختند.

 این بزرگوار علاوه بر این امام و مدرس مسجد اندرابی ها بود در ایام جمعه و عیدین به محله عیدگاه کابل به وعظ میپرداخت. عیدگاه ساحه بود که هر روز جمعه و روز های ملی مذهبی امیر و اشخاص بلند رتبه حکومت برای ادای نماز گرد هم می آمدند. در حکومت امیر عبدالرحمن خان که یک مقدار استبداد و ستم را ترویج داده بود همه مردم کشور به ستوه آمده بودند هنگام که پسرش امیر حبیب الله خان به اریکه قدرت تکیه زد تلاش کرد تا مشکلات که پدرش ایجاد کرده بود از بین ببرد و به دین اسلام توجه بیشتر نمود. بنابران وی همیشه در نماز های جمعه در عیدگاه با جمعی دستیارانش تشریف می بردند.

 

در ادای نماز عید روزی که دانش و بلاغت محمد رسول خان به اوج کمال رسیده بود و در دل ها جای گرفته و چنگ می زد، در حضور امیر وقت درباره حکومتداری از دیدگاه اسلام درخواست وعظ کرد. وی به تبلغ پرداخت و آن قدر از اسلام عزیز در مورد دولت داری سخن گفت که مورد توجه همگان قرار گرفت و امیر پس از ادای نماز او را خواست و  تقدیرش کرد.

گفت: که "وعظ خیلی ها پسندیده و جالب بود."

چون در آن زمان رواج بود که اشخاص لایق و با دانش تقدیر می شد و جوایز برایش عطا می گردید .

برایش گفت  "  جایزه یی برایت در نظر دارم ."

 در پاسخ ملا محمد رسول فرمود: " من هیچ جایزه نمی خواهم فقط رهایی پدرم (نائب محمد ضیاء خان اندرابی) " امیر حبیب الله خان به دست یارانش دستور داد : " که نائب که در غزنه تبعید است اجازه دهید که به سمت قطغن انتقال گردد."

 پس از چهارده سال تبعید و دوری نائب محمد ضیاء خان اندرابی از خانواده و مردمش دوباره رهسپاره زادگاه خود گردید.

 این که خواهش ملا محمد رسول خان اندرابی برآورده شد از امیر سپاس گذاری نمود . چون در آن زمان موتر نبود البته مردم توسط مواشی یا پای پیاده سفر می کردند. عساکر امیر به غزنه رفتند نائب محمد ضیاء خان با هواداران به طرف قطغن رهسپار گردیدند. در این هنگام ملا محمد رسول خان به بیماری دچار گردید و جهان فانی را ترک گفته در تپه بی بی مهرو (رح) کابل به خاک سپرده شده است.

روح ملا محمد رسول خان اندرابی شاد و یادش گرامی باد!

نائب محمد ضیاء خان اندرابی

           نائب الحکومه قطغن زمین:

     نائب محمد ضیاء خان اندرابی فرزند محمد داد خان اندرابی در یک خانواده متدین و متمول اندرابی دیده به جهان گشود. 

     مرد آزادی خواه، ظلم شکن، قلم دست و مبارز بود، در دوره امیر عبدالرحمن خان سمت سرلشکری اندراب و همچنان از قبل افتخار نائب الحکومه قطغن زمین را نیز به عهده داشت، در آن زمان جمع مجاهدین از استقامت بدخشان، پنجشیر و اندراب به خاطر اسلام آوردن قسمتی از لغمان و در مجموع ولایت نورستان عازم مشرقی گردیدند و به دین اسلام مشرف گردانیدند و دو تن نورستانی مسلمان شده را به نام های عبدالله و عبدالحی همرای خود در اندراب آوردند.

     پس از آن امیر وقت متوجه شد که نائب محمدضیاء خان اندرابی با جمع همفکرانش خطری برایش ایجاد نکند، چون می دانست که اندرابی ها ظلم و استبداد دولتمردان را نمی پذیرند و علیه مظالم ایستادگی های خود را داشتند بنابران به خاطری دستگیری همگی لشکر بزرگ را به صوب قطغن فرستادند و همگی را غافگیر نموده اجبارأ به صوب غزنه یا ولایت غزنی تبعید نمودند و با جمع از هم قطارانش در حدود تقریبأ پانزده تن سران را مدت چهارده سال را در  بید مشک، چغتوی ولایت غزنی تبعید کردند و باقی در حدود یکهزارتن جوانان را در کابل زندانی ساختند، توسط آنان سنگ های کوه آسمایی را تراش می کردند تا برای امیر وقت خانه و قصر بسازند که از اثز کار طاقت فرسا همگی دچار بیماری گردیده جان باختند.

   پس از تلاش و کوشش های هنگفت پسر نائب، مولانا محمد رسول خان از اندراب به صوب کابل آمده با جمع از یارانش در گذر اندرابی ها مسکن گزیدند و مساجد به نام اندرابی ها را اعمار نمودند. در ادای نماز عید روزی که دانش و بلاغت محمد رسول خان به اوج کمال رسیده بود و در دل ها جای گرفته و چنگ می زد، در حضور امیر وقت درباره حکومتداری از دیدگاه اسلام درخواست وعظ کرد. وی به تبلغ پرداخت و آن قدر از اسلام عزیز در مورد دولت داری سخن گفت که مورد توجه همگان قرار گرفت و امیر پس از ادای نماز او را خواست و  تقدیرش کرد.

گفت: که "وعظ خیلی ها پسندیده و جالب بود."

چون در آن زمان رواج بود که اشخاص لایق و با دانش تقدیر می شد و جوایز برایش عطا می گردید .

برایش گفت  "  جایزه یی برایت در نظر دارم ."

 در پاسخ ملا محمد رسول فرمود: " من هیچ جایزه نمی خواهم فقط رهایی پدرم (نائب محمد ضیاء خان اندرابی) " امیر حبیب الله خان به دست یارانش دستور داد : " که نائب که در غزنه تبعید است اجازه دهید که به سمت قطغن انتقال گردد."

 پس از چهارده سال تبعید و دوری نائب محمد ضیاء خان اندرابی از خانواده و مردمش دوباره رهسپاره زادگاه خود گردید.

 این که خواهش ملا محمد رسول خان اندرابی برآورده شد از امیر سپاس گذاری نمود . چون در آن زمان موتر نبود البته مردم توسط مواشی یا پای پیاده سفر می کردند. عساکر امیر به غزنه رفتند نائب محمد ضیاء خان با هواداران به طرف قطغن رهسپار گردیدند. در این هنگام ملا محمد رسول خان به بیماری دچار گردید و جهان فانی را ترک گفته در تپه بی بی مهرو (رح) کابل به خاک سپرده شده است.

 

          نائب محمد ضیاء خان در ایام جوانی ارباب قوم و ریس بزکشی قطغن زمین بود، برای بار اول در مسابقات بزکشی مردم قطغن و ترکستان راه اندازی گردید که مکناتن می خواست کپ قهرمانی از آن مردم قطغن بود را به مردم ترکستان بدهد، بی درنگ از دستش گرفته و مسابقه را به نفع مردم قطغن  اعلان نمود.

جنگ سوم افغان و انگلیس آغاز گردید تا این که مردم مجاهد و دین دوست کشور در سال 1919 رادمردانه انگلیس را شکست دادند و استقلال خود را گرفتند. در این زمان نیز نائب محمد ضیاء خان در برابر انگلیس ها درین جنگ همرای برادرش ارباب خالقداد و تمام مردم اندراب قیام کردند و جهاد فی سبیل الله را به فتح و نصرت تمام مجاهدین کشور رساند. و استقلال و تمامیت ارضی شان را به دست آوردند، و نظر به یک اندازه خودخواهی و بزرگ منشی های تاریخ نویسان وقت که در هر حالت نمی گذاشتند تا سران و بزرگان شمال مشهور شوند بنابرآن نخواستند رشادت و کارنامه اندرابی ها را در تاریخ سیاسی کشور وضاحت دهند و تعداد بسیار کم و محدود را از میان صد ها قهرمان و سپهسالار  مردان تاجیک به گونه تنگ نظرانه مانند میر مسجدی خان ثبت تاریخ کردند.

           نائب محمد ضیاء خان از نوجوانی عدالت خواه و ظلم شکن بود و در پهلوانی و ورزش های ملی و محلی توانمند منحصر به فرد بود که توانسته چندین پهلوان نامدار قطغن زمین را شکست دهد. همچنان وی خان قطغن که دارای مواشی و زمین، چراگاه ها و دیگر امکانات مالی زیادی بود که برای مستضعفان کمک و یاری می نمود و حتی برای شان املاک غیر منقول اعطا کرده است، و می گویند در کل مالک درهء شاه شاهان زمین (شهشان) بود. جناب نائب صاحب به تعداد شش فرزند از سه همسر به جا گذاشت.

روحش شاد و یادش گرامی باد!